صادقانه بگم خیلی فکر کردم،دلم میخواست یک متن تاثیرگذار بنویسم چیزی که بتونه قلب تون رو ذوب کنه،چیزی که بتونه به قلب هاتون گرمی ببخشه،یک چیز خوب
اما به گمونم اونقدری مهارت ندارم پس فقط تصمیم گرفتم شروع کنم به نوشتن و سعی کنم از اعماق وجودم باشه،فقط سعی کردم صدای ته گلوم رو رها کنم و هلش بدم بیرون
صادقانه بگم دلم میخواست یک سرزمین جادویی داشتیم مثل توی انیمیشن ۱۲پرنسس،یک جایی که مال خودمون باشه،یه جایی که همیشه موسیقی نواخته بشه و اونوقت،اونوقت ما موهامون رو به دست باد میسپردیم و روی نوک انگشتامون راه میرفتیم و روی چمن ها غلت می خوردیم
و از آب جادویی اش میخوردیم و همه ی زخم هامون رو درمان میکردیم
و اگه می تونستیم حتی باله میرقصیدیم!
دلم میخواست یک سرزمینی باشه مثل جزیره ی پیتر پن،جایی که هیچوقت بزرگ نشیم،جایی که بتونم ازتون دربرابر بزرگ شدن محافظت کنم،اونوقت دست هاتون رو میگرفتم و می بردم تون اون جا یا شایدم اگه میتونستیم تا اونجا پرواز میکردیم و اجازه میدادیم بال هامون زیر نور مهتاب بدرخشن
دلم میخواست یک ابرقهرمان باشم تا هر وقت که احساس کردین دارین میفتین از سقوط نجات تون بدم تا هروقت که احساس کردین به کسی نیاز دارین توی چهارچوب پنجره تون ظاهر شم و بعدش باهم میرفتیم توی بلندی می نشستیم و باد صورت هامون رو نوازش میکرد و بعدش همه چی درست میشد
اما ما اون سرزمین جادویی رو نداریم،آب جادویی در کار نیس،ما رو به اون جزیره راه نمیدن و من اون آدم فوق العاده نیستم
ما چاره ای نداریم جز اینکه بزرگ شیم کسی نمیتوته متوقفش کنه یا جلوی زمین خوردن هامون رو بگیره، هیچ ابرقهرمانی درکار نیس
ما بزرگ میشیم،در های سرزمین جادویی رو به رومون بسته ان،زمین میخوریم و زانومون زخمی میشه و ازش خون میاد
من نمیتونم جلوی زخمی شدن یا خون اومدنش رو بگیرم نه برای خودم نه برای شما،غم انگیزه...
اما این همه اش نیست
قضیه از این قراره که این چیزا دکمه ی stop ندارن
اما میدونی چیه من میتونم اونجا باشم تا وقتی زانوت زخمی شد یک چسب زخم بهت بدم یا حتی برات بچسبونمش،خودتم میتونی اینکارو انجام بدی،من برات صبر میکنم تا انجامش بدی اما اگه فکر میکنی خیلی سختته من میتونم کمکت کنم و اگه فکر میکنی خیلی آسیب دیدی و بد زخم شدی من میتونم برات ضدعفونیش کنم و بعد پانسمانش کنم و تو میتونی بلند شی و اشکالی نداره اگه تلو تلو خوردی و عقبکی رفتی،چون من میتونم دستمو به سمتت دراز کنم و تو میتونی دستمو بگیری
لزومی نداره حتما پوست هامون شفاف باشن میتونن با وجود وصله دوزی هاشون بازم زیرنور آفتاب بدرخشن چون بگذار یک رازی رو بهت بگم "ما زخم هامون رو با پودر طلا پوشوندیم"
میدونم که بهتون گفتم جادویی وجود نداره،و بله!هیچ جادویی اون بیرون انتظار مون رو نمیکشه اما این جادو در درون مونه، از اون ته تها میاد و تو میتونی جادویی باشی،منم میتونم،همه مون میتونیم ولی به شرطی که بخوایم.تنها اون موقع هست که جادوهای درون مون میتونن همو پیدا کنن و این همون لحظه ایه که من دستت رو گرفتم و آسمون آبیه و درختا بیشتر از درختن!
چشم هامون برق میزنن،میتونه از اشک باشه اما همین اشک میتونه از شادی باشه ،از ذوق باشه و از خیلی چیزای دیگه و به هر صورت ارزشمنده
می خوام بگم که من نمیتونم جلوی تشکیل حلقه ی اشک تو چشمات رو بگیرم اما میتونم دستمالم رو بهت قرض بدم تا پاک شون کنی،اگه بخوای!و اگه بخوای یا اگه فکر کردی خیلی رنجوری من میتونم با دستام برات پاکش کنم و حتما قرار نیست این دستا پنبه ای باشن میتونن وصله پینه ای باشن!
میخوام بگم که ممکنه هیچکدوم از اینا جواب نده اما که چی هنوز شونه هام رو دارین که حتی اگه سیل بیاد من و شونه هام میتونیم بستر اون سیل بشیم:')
و میدونم که اگه تو هم بودی همین کارو میکردی،اگه شما هم بودین همین کارو واسم میکردین:")
ممکنه این جوری که حرف میزنم خیلی قوی بنظر برسم اما حقیقت اینه که نیستم،میخوام بگم که نیازی نیست همیشه و همه جا قوی باشیم گاهی میتونیم بشکنیم و همه چی رو رها کنیم،صدامون رو،فریاد مون رو،اشک مون رو وحتی خشم مون رو
می تونیم اجازه بدیم که ترس هامون خودشون رو نشون بدن
میتونیم به خودمون مهلت بدیم تا برای غم هامون سوگواری کنیم
میتونیم به خودمون اجازه بدیم که درد داشته باشیم
میتونیم اجازه بدیم که بلورهای شیشه ای بشکنن
میخوام بگم که اشکالی نداره به هر جهت بخشی از انسان بودنه ما که پری های توی کارتون ها نیستیم!
تنها چیزی که هس اینه که هیچوقت نباید اونقدری ناامید بشی که امید توی دلت رو بکشی
این تنها چیزیه که واقعا اهمیت داره و اگه فکر میکنی که زمین تحمل سنگینی وزنت رو نداره من میتونم برات قلاب بگیرم تا از درختا بالا بری و سبک تر شی:")
فقط میخوام بگم که امیدوارم متنم تونسته باشه قلبت رو لمس کنه ولی اونی که میتونه ضربان قلبت رو با جریان هماهنگ کنه تویی و اهمیتی نداره که جریان خروشان باشه و پرتلاطم یا آروم به آهستگی بال زدن پروانه ها،اونی که جادویی عه خودتی
+عمیقا امیدوارم که حرفام تونسته باشن شاپرک های توی دلت رو لمس کنن و تو بتونی پرواز شون بدی:")
deer one who I send this text for you I hope you understand how much I love you but I don't wanne say live for me or smile becuse of me,yes you can do it but what I want you is living for yourself,You should live for yourself and I should too
.I hope you can knew how you are worthy
+دوست دارم این متن رو به همه کسایی که این روزا نزدیک کنکورشونه و دارن بار زیادی رو هندل میکنن تقدیم کنم با این امید که متنم توی دل شون رخنه کنه هرچند در گوشه ای اندک