۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سورانا» ثبت شده است

انسان

 

سورانا،انسان گاهی گریه اش میگیرد اما گریه نمیکند
گاهی بغض گلویش رو میفشارد اما نمیشکند
گاهی دردمند است اما خم به ابرو نمی آورد
گاهی باید فریاد بزند اما سکوت میکند
گاهی باید بجنگد اما رها میکند
گاهی باید رها کند اما نمی گذرد
انسان گاهی میمیرد اما کسی خبردار نمیشود
گاهی نفس میکشد اما زندگی نمیکند
گاهی...
.
.
.
.
اما زیباتر آن است که
گاهی از زیر خاکستر ققنوس وار بر میخیزد
و از زیر خراوارها خاک دوباره متولد میشود
و از نو می آفریند

 

  • sara du
  • شنبه ۲۰ آذر ۰۰

rosy skies

خسته و بی امان در آسمان بی پایان شب
مبهوت و سرگشته از ستاره های چشمک زن
به دنبال ستاره ی جاوید بخت خویش
در قدم های بی انتهای شبانگاهی
شوریده دل و گمشده در هزارتویی مارپیچ
سوسو زنان و افتان و خیزان در امید رهایی
گیج و آشفته در جست و جوی ستاره ی دنباله داری
با امید و ناامیدی زیر باران پاییزی
ایستاده در انتظار باران بهاری

 

***

عاقبت به ‌کجا خواهیم رفت سورانا
سرانجام ما چه خواهد بود
در گرمی نفس هایی که به سردی میگراید
چه خواهیم گفت
در غروب خورشیدی که طلوع نخواهد کرد
چه خواهیم کرد

🎵

  • sara du
  • چهارشنبه ۱۷ آذر ۰۰

سورانا

آری!عجیب است سورانا انسان وقتی دلتنگ است شاعر میشود، وقتی غمگین است نویسنده میشود ولی وقتی شاد است تهی میگردد!

  • sara du
  • شنبه ۱۳ آذر ۰۰
من عاشق سیاهی شب و ستاره های چشمک زن و غروب ارغوانی خورشید و صدای آواز گنجشک ها موقع طلوع خورشیدم
من عاشق اینم که موهامو به دست باد بسپرم و دوچرخه سواری کنم
من عاشق اینم که نفس بکشم و ریه هامو از هوای تازه پر کنم
من عاشق لمس درخت ها و جست وخیز کودکانه ام
من عاشق قدم زدن های شوخ وسرخوش توی خیابون هام
من عاشق بوی کهنگی وتازگی ورق های کتاب هامم
چون من یک دختر با عشقم!


괜찮아 괜찮아 아무것도 아니야
~`~`~`~`~`~`~`~`~`~`~
¡Fairies roam freely here

بنفشه ها /چه دل فریب اند/بر راه کوهستان
نویسندگان